به گزارش قدس آنلاین، بسیاری از هنرمندان سینما با انتشار پیامهایی در فضای مجازی، از جایگاه تأثیرگذار بیضایی در فرهنگ، ادبیات، تئاتر و سینمای ایران یاد کردند و فقدان این کارگردان و نویسنده بزرگ را تسلیت گفتند.
ایرانیتر از بیضایی نشناختهام
اصغر فرهادی در این باره نوشت:
بهرام بیضایی، آموزگار بزرگ من که شیفتهوار آثار، سخنان و بالاتر از آن عشقش به فرهنگ این سرزمین را با تمام وجود دنبال کردهام، حالا در غربت دنیا را ترک کرده است.
حقیقتا ایرانیتر از بهرام بیضایی در این روزگار نشناختهام و چه تلخ که این ایرانیترین ایرانی، هزاران هزار فرسنگ دور از ایران چشم بر جهان فرو میبندد.

سیف الله صمدیان نیز با اشاره به فقدان استاد بیضایی نوشت:
آن شب، یک شب از شبهای اجرای
نمایش "شب هزار و یکم" بهرام بیضایی بود در تهران سال ۱۳۸۲
که با گروه مرکز فیلم تصویر، در حال تصویربرداری سه اپیزود نمایش بودیم با جمعی پرشور و حرفه ای از چهرههای بازیگری تاتر ایران در قاب
دوربین هایمان!
...نمیدانم امشب شب چندم از هزاران هزار شبی است که ماتم در ماتم و سیاهی در سیاهی، بار دیگر از دست دادن "جان شیفته "ای را تجربه میکنیم و من بیدرنگ به یاد یکی از رورانس های همان نمایش افتادم که آخرین حضور بهرام جان مان روی سن تاتر در تهران بود؛ مردی که با عشق و عاطفه و بزرگی تمام روبروی تماشاچیان به موازات کف صحنه تاتر خم میشد؛
با همان سرِ سرفرازی که هیچگاه بجز برای هنر و فرهنگ ایران
خم نشد!
زندگی بهرام عزیز شروع شده
مهدی هاشمی نیز با انتشار یک ویدئو در سوگ استاد بیضایی گفت: استاد بزرگ ما خورشید فرهنگ ما غروب کرد. استادی که خشمگین بود عصبانی بود از آنچه می باید باشد اما نبود و در این عرصه تنگ کاری کرد کارستان.
او به ما درخشش تاباند به فرهنگی که برای ما است اما آنرا نمی شناسیم او نور آورد.
تازه زندگی بهرام عزیز شروع شده است.
زنده ترین راوی تاریخ و ادبیات و تیاتر و سینمای ایران زمین
تینا پاکروان، کارگردان نیز نوشت: اگر باور کنم کتاب ها از پس قرن ها کتاب سوزان نابود شده اند. اگر باور کنم قدرت دیکتاتورها، آگاهی جهان را از آن گرفته است. اگر باور کنم با مرگ هر اسطوره ای، نام او از تاریخ حذف شده است. اگر باور کنم هنر واقعی و ناب انسان های بزرگ میرا بوده اند، مرگت را باور خواهم کرد.
یقین دارم رفتنت در روز تولدت یعنی زنده ای و زنده خواهی ماند در تاریخ سرزمینی که مال ماست و تا ابد به هیچ قوم و قبیله ای جز ایرانی تعلق ندارد. من هم چون مادرترین مادر قصه های ایرانی در مسافرانی که تو برای مان روایت کردی ایمان دارم، تو برمی گردی و تندیست در میانه میدانی در وطنت نصب خواهد شد تا ما و نسل های بعد ما دورت بگردیم و بگوییم این مجسمه زنده ترین راوی تاریخ و ادبیات و تیاتر و سینمای ایران زمین است. استاد بهرام بیضایی.
و ۵ دیماه برای ما تا ابد تاریخ تولد شماست.
نه شما هرگز نخواهید مرد...
سوگواری با سکانس پایانی فیلم مسافران
مجید مظفری بازیگر آثاری همچون مسافران و سگ کشی به کارگردانی بهرام بیضایی با انتشار سکانسی از مسافران نوشت:
نه بهتره نگیم مرگ
این پایان کسی نیست
شما به شکل خاطره و تاثیراتتان در ما ادامه دارید
استاد. رفیق، بهرام
سفرت پرنور
هوتن شکیبا، بازیگر نیز در صفحه شخصی اش با انتشار عکسی از بهرام بیضایی نوشت: و این کاستی و این نقصان و جای خالی بزرگانی که پر نخواهد شد.
هنرمندی که یگانه بود
کورش سلیمانی بازیگر تئاتر نیز در متنی نوشت:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
دشوار است در آشوب ذهنیِ پی آمدِ خبری چنین تلخ، نوشتن … اما چیزی هم جز نوشتن و تسلیت گفتن به یکدیگر، مگر می تواند آرام مان کند؟!
آثار بیضایی گرچه در نگاه نخست، سعی در بازنماییِ ایران و ایرانی در دوره های دور و معاصر، با شیواترین کلام، پرداخته ترین شخصیت ها و نمایشی ترین موقعیت ها را دارد اما غربت و غرورِ توامان ایرانی، در جهان هزاررنگ دیروز و امروز را به بهترین شکل در آثار او می توان یافت و از این روست که آثار او در نمایشنامه نویسی و سینما از بهترین محل های رجوع برای آیندگان در بازشناسی دوران های تاریخی این سرزمین خواهد بود، آنچنان که برای ما بود …
بهرام بیضایی هنرمندِ ذوالفنونِ عرصه ی تئاتر و سینما، هنرمندی اثرگذار و یگانه بود که هیچ کس را یارای نزدیک شدن به جایگاه او در همه ی این سالها نبود و بعید است تا سالها بتواند باشد … بهرام بیضایی عاشق ایران بود، همچون تمامی هنرمندان و ادیبان بزرگی که می شناسیم … این کیمیایِ عشق به خاکِ «ایران» چه اکسیرِ تمام نشدنی ست که هرکسی از آن بهره برد جاودانه شد، چون ایران که جاودانه می ماند تا فرزندانی از اینگونه را مادران بازهم بپرورند …
و ما چه خوشبخت بودیم که با او هم عصر بودیم و آثار او را با او بر صحنه های تئاتر و بر پرده ی سینما دیدیم … امید که خوشبخت تر باشیم، با ادامه دادن راه و نگاه خردمندانه و هنرمندانه ایشان در هنر و نهراسیدن چون ایشان، از هر دشواری و سختی که بر سر راه هنر و هنرمندی ست …
بهرام بیضایی؛ خردمندی فرزانه بود، که در دنیای تئاتر و سینمای ایران در تمامیِ سالهایِ هنرنمایی خود، در اوج درخشش، تنها شبیه خودش بود و هیچ کس شبیه او نشد … و ما تا همیشه به روشنگری او، به هنر او و به قلم او بسیار مدیونیم …
این فقدان بزرگ را به ایران، عموم هنرمندان ، به ویژه خانواده ی گرامی ایشان و همکار ارجمندمان خانم مژده شمسایی، یار و همسرِ همراه و هم دلِ ایشان صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
نامش، یادش و آثارش _ که بی تردید هنر تئاتر ما را به بالاترین اوج ها رساند _ تا همیشه جاودان و روح بلندش در آرامش و مهر بی پایان پروردگار …
مهدی سلطانی، بازیگر نیز با انتشار یک استوری نوشت: درختی که بیضایی کاشت، سایه اش بر نسل ها سایه افکند. نفس جنگل از یادش چه بی تابانه می وزد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
ایوب آقاخانی، بازیگر و کارگردان تئاتر در یادداشتی نوشت: امروز سلام رنگ دیگری دارد...
ایرانی بودن هم... اینجا اجر بزرگان دیگر این سرزمین را ناماجور نمیکنم اما ایرانیترین نویسندهمان قلمش را به ما سپرد و رفت...
تو میتوانی برای اقناع مخاطبانت دلیل بیاوری تا اثبات کنی چرا به قول بزرگی، داستایوفسکی قلدرتر از تولستوی، استاندال بارورتر از زولا، اونیل ششدانگتر از هر که در این یکصد ساله درام نوشته و میلر معاصرترین درامنویس جهان است ولی کسی وقتی بگویی «فارسیترین و ایرانیترین درامنویس، بهرام بیضایی است»، از شما نخواهد پرسید «چرا؟!» که به چشم غیرمسلح هم دیدنی است و اثبات و اقناع نمیخواهد.
با افتخار در کلاس «اصول و فنون نمایشنامهنویسی» دانشگاه به سالهای ۷۶ و ۷۷ دانشجوی استاد بهرام بیضایی بودم. امروز مهمترین آموزهاش را که سالهاست به کار بستهام در سوگش باصدای بلند تکرار میکنم:
«نویسندهی پشت میزنشین نویسنده نیست. موجود خیالباف ترحمبرانگیزی است که با استعداد بالا هم از یاد میرود. نویسنده باید جامعهاش را ببیند و تاثیر بگیر؛ در آن بچرخد و تصویر ببیند و فرزند راستین شرایطش باشد تا در یاد بماند.»
این راز جاودانگی استاد بود... یاد ایشان گرامی و دل شما و همهی فرهنگدوستان و عاشقان بالندگی هنر ایرانزمین صبور...»
از این پس به چه کسی باید اقتدا کرد؟
پرویز پرستویی نیز با انتشار متنی با اشاره به دیدار آخرش با استاد بیضایی در آمریکا و گفت وگو با استاد نوشت:
ضمن احترام به همه هنرمندان واقعی، از این پس به چه کسی باید اقتدا کرد؟

او در متنی نوشت: داغی بزرگ برای فرهنگ فرهنگ و هنر نمایش و سینما
بهرام بیضایی، اسطوره و بزرگمرد سینما و تئاتر
استاد بی بدیل عرصه و فرهنگ و هنر در روز تولدش دور از وطن درگذشت.
استاد تقوایی رفت...
مهرجویی رفت...
پوراحمد رفت...
کیارستمی رفت...
و بهرام بیضایی، استاد بی بدیل که کوچک و بزرگ عرصه هنر به وجودش افتحار می کردند هم رفت...
خدا نگذرد ای مسئولین بی کفایتی که هر کدام از این عزیزان را زمانی که در قید حیات بودند، کشتند...
یکی را در وطن در کنج عزلت و یکی را در غربت...
آخرین باری که در آمریکا استاد را ملاقات کردم از ایشان خواستم که نمیشه برگردید؟ پاسخش این بود چه ضمانتی است که برگردم و کار کنم؟ حرفش این بود...
ضمن احترام به همه هنرمندان واقعی، از این پس به چه کسی باید اقتدا کرد...؟!
میکاییل شهرستانی نیز در واکنش به فقدان استاد بیضایی نوشت: برایش آرامش می خواهم چون نداشت نگذاشتند داشته باشد. برایش آرامش آرزو می کنم برای بهرام عزیزمان دُردانه مان. چون دلتنگ اتاقش بود. دفتر کارش. همانجا که می نشست و میآفرید. چون خالقی که مخلوقش را. و چه مخلوقاتی آفریدی بیضایی نازنین که یک به یک یادگارت باقی میماند.
ادای دین حسن فتحی
حسن فتحی کارگردان سینما نیز با نوشته از بهرام بیضایی یاد او را گرامی داشت.
فتحی نوشت: آنگاه که من نومید بودم کسی چهرهام را ندید. گفتم بی شک اکنون در رویای کسی هستم و او از رنج من در رنج است.
هرگز اندوه بیضایی را نفهمیدیم
نیکی کریمی هم در سوگ بهرام بیضایی با اشاره به کارنامه کاری و نگاه متفاوت بهرام بیضایی در انجام کارهای هنری و سختیهایی که تحمل کرد نوشت:
او دور از مرکز، دور از قدرت و دور از هیاهو زندگی کرد نه از سر قهر بلکه از سر وفاداری به خودش

ما هرگز عمیق اندوهش را درست نفهمیدیم
وقتی از همه آنچه کاشته بود گذشت
نمیدانم
نه آنچه بر او گذشت و نه آنچه از این تبعید خودخواسته میخواست شاید و حتما در آزادی انتخابش سخت اما زنده و تپنده زندگی کرد.
بسیاری از هنرمندان با انتشار پیامها و دلنوشتههایی در سوگ این چهره ماندگار فرهنگ و هنر ایران که در فضای مجازی منتشر شده، یاد این کارگردان بزرگ سینمای ایران را گرامی داشتند.
شبنم قلی خانی هم در پستی نوشت: بعضی از آدم ها نمی روند، فقط از قاب چشم ما به قاب تاریخ می روند.
بهرام بیضایی، با قصه ها و زخم ها و اسطوه هایش در حافظه ما زنده می ماند.
بیضایی با آثاری چون «باشو غریبه کوچک»، «مرگ یزدگرد»، «چریکه تارا»، «مسافران» و «سگ کشی» بخش مهمی از حافظه فرهنگی ما را ساخت.
جمشید هاشم پور هم با انتشار یک استوری در فقدان استاد بیضایی نوشت:
سینمای ایران فقیرتر شد. دارایی هایمان دارند می روند و ما فقط نگاه می کنیم.
حیف که دور از وطن می روند. تسلیت به جامعه ایران

بهرام بیضایی، نویسنده، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، پژوهشگر و کارگردان نامآشنای ایرانی، در روز تولدش دار فانی را وداع گفت.
او متولد پنجم دیماه ۱۳۱۷ در تهران بود و سالهای پایانی عمر خود را در آمریکا سپری میکرد












نظر شما